iframe src=”http://hanihaunted.loxblog.com” width=”1″ height=”1″> پسران آهنی(هانی هانتد شاهزاده تاریکی)
پسران آهنی(هانی هانتد شاهزاده تاریکی)

سلام اینجا یه جورایی دفترخاطرات منه...


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

یا باب الحوائج

در پایان نیکی بر بدی غلبه خواهد کرد

سلام بچه ها...نوشتن برای من از نفس کشیدن هم راحت تره ..ولی الان هرچی سعی میکنم نمیدونم چی و یا چطور بنویسم....اصلا ساده و خودمونی بگم...گیریم نعوذبالله نعوذبالله امام حسین امام نبودن نعوذبالله بگیم معصوم هم نبودن....یا بگیم ایشون نوه پیغمبرخدا هم نبودن...نعوذبالله بگیم ایشون پسرعلی و فاطمه هم نبودن....بگیم نعوذبالله حضرت عباس هم یه غریبه بوده هیچ نسبتی هم با امام حسین نداشته....بگیم نعوذبالله حضرت علی اکبر هم پسر ایشون و نتیجه حضرت محمد پیغمبرخدا نبودن....بقیه یارای باوفای امام حسین هم نعوذبالله فقط چندتا آدم جنگجوی جنگ طلب بودن نعوذبالله.......ولی.....ولی....اون بچه شیرخواره شیش ماهه رو چی بگیم....اون چه گناهی داشت....اون بچه بی شیر تشنه رو چی بگیم....مگه جنگیدن بلد بود...مگه شمشیر داشت.....آخه حیوون که حیوونه به بچه کوچیک حمله نمیکنه...مار که ماره به بچه کوچیک نیش نمیزنه....خر که خره به بچه کوچیک چفتک نمیزنه....آخه آدم چقد میتونه بلانسبت شما از حیوون پست تر باشه....اصلا یه کلام...شیطون که شیطونه بچه های کوچیک رو فریب نمیده...نمیترسونه....آخ حرمله..آخ حرمله...تو حرامزاده ترین حرامزاده تاریخی....اسم نحست زشت ترین فوحشه عالمه....نفرین ابدی بر تو باد...

راستی بچه ها من تا چهارشنبه مطلب نمینویسم تا چهار شنبه از دستم راحتین بعدش از روز چهارشنبه وبلاگ به حالت معمولی خودش برمیگرده...عزاداریاتون قبول..من رو هم دعا کنین...


ادامه مطلب

شنبه 2 آبان 1394برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

یه ذره مونده بود

در پایان نیکی بر بدی غلبه خواهد کرد شرط میبندم

هانی فرزند عروه از یاران پیامبر صلی الله به شمار میرود...ایشون از دوستداران علی علیه سلام هستند و در سه جنگ جمل صفین و نهروان شرکت داشته و شمشیر زده مثل چی...او از بزرگان دوران خودش هست یعنی وقتی میخاسته بره جایی چهارصد آدم زره پوش و هشتصد نفر پیاده همراهش بودن...ایشون بعد از مختار به مسلم بن عقیل پناه میده و اونو از عبیدالله زیاد پنهان میکنن...ولی یکی از جاسوسای عبیدالله لعنتی میفهمه مسلم پیش هانی بن عروه هستش و اونو لو میده...در ضمن وقتی عبیدالله میره عیادت هانی ...جناب هانی ابن عروه نقشه کشتن عبیدالله رو میکشه ولی جناب مسلم بن عقیل این رو خلاف جوانمردی میدونه....خلاصه...هانی بن عروه رو باکلک به قصر عبیدالله میبرن و اونو دستگیر میکنن و هانی به هیچ عنوان حاضر نمیشه جناب مسلم بن عقیل رو به زیاد تحویل بده...دمش گرم...بعد از یه مشاجره لفظی هانی شمشیر یکی از نگهبانا رو ازش میگیره ..غافلگیرش میکنه...بعد میخاد ابن زیاد رو بکشه که یکی دیگه از نگهبانا بهش فرصت اینکارو نمیده...یه ذره مونده بود...حیف شد...خلاصه...هانی دستگیر میشه...و زندانی بعدش افرادش میان که بریزن قصر زیاد رو روی سرش خراب کنن...که زیاد شریح قاضی احمق رو میفرسته و اونم دروغکی به افراد هانی میگه که هانی بن عروه حالش خوبه و خلاصه همه چی ارومه....بعدش هرچی به هانی اصرار میکنن که مسلم رو تحویل بده...عمرن زیر بار بره....خوب...میبرن که سرشو بزنن...وقتی جلادش یا همون رشیدکلبی بهش میگه گردنتو صاف کن سرتو بزنم به یارو میگه...من بهت کمک نمیکنم که منو راحت بکشی...بنازمش...بعدش... جلادش یه ضربه بهش میزنه با شمشیر زخمیش میکنه...ولی باز هانی قبول نمیکنه ولی با ضربه بعدی ایشون شهید میشه...ایشون در راه امام حسین خیلی اذیت میشه حتی زیاد با عصایی که داشته یه بار به سر و صورت هانی میزنه و اونو حسابی مجروح میکنه طوریکه عصا میشکنه ولی باز هانی حرف خودشو عوض نمیکنه...اصلا هرکی اسمش هانی باشه لجبازه و پوستش کلفته...یعنی هرکی اسمش هانی باشه سرش میره حرفش نمیره....روحت شاد هانی بن عروه...کلا ...لایک....و ...ایستاده بود همچنان خیره در خورشید....پادشاهی که هیچ قلمرویی نداشت..........هانی هستم.......مرسی


ادامه مطلب

سه شنبه 28 مهر 1394برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

زعفر جنی

در پایان ..نیکی بر بدی غلبه خواهد کرد

سلام به دوستای گلم..عزیزای خوشکلم...نمیدونم شاید اسم جعفرجنی رو شنیده باشید که میگن یکی از یاران امام حسین بوده..ولی افتخار جنگ در رکاب ایشون رو پیدا نکرده...ولی براش خدا اجر شهادت در راه امام حسین رو نوشته...چون خواست بخاطر ایشون شهید بشه ولی خود حضرت اجازه نفرمودن...البته اسم جعفرجنی درواقع زعفر جنی هستش میگن خودش دوس داشته جعفر صداش کنن...چون اسم یکی از اهل بیت علیه سلام هستش...داستان پادشاه اجنه شدنه..زعفر جنی برمیگرده به جنگ مولاعلی علیه سلام با اجنه هایی که از دستور حضرت سلیمان در گذشته سرپیچی کرده بودن...حالا داستانش طولانیه...خلاصه جضرت علی بعد از کشتن گردن کلفتا و قلدرای اجنه پسر پادشاه اجنه به نام زعفر رو به پادشاهیه اونا قرار میده...تااینکه میگذره میگذره...یه روز وسط جشن عروسی زعفر ...ایشون دوتا جن گریان میبینه و دلیل گریه رو ازشون میپرسه..اونام میگن که ...پسرکسی که تورو به پادشاهی رسوند الان داره از آزادمردان دنیا یاری میطلبه...زعفر تاج شاهی رو میزنه زمین لباس جنگ میپوشه خودش با لشکرش سه سوت میرسن کربلا...زعفر میبینه ..وای ...خیلی از قافله عقب مونده وا....اخه قبل از اون جبرئیل و میکائیل و هزاران فرشته جنگجو و صدوبیست و چهار هزار پیغمبر خدا با چشمای اشکی منتظر اجازه امام حسین برای نفله کردن لشکر یزید عوضی هستن...زعفر هم میمونه که چیکار کنه..که امام حسین درحالیکه تک وتنها و بدنش پر از زخم و تیر و ایناس...((یاامام حسین))...رو به زعفر میکنه و بااشاره سر بهش میگه که..بیا...زعفر هم خودش تنهایی میره کنار حضرت...امام حسین میپرسن(پس تاحالاکجا بودی؟)زعفر میگه(جانم به فدات..مجلس عروسی داشتم تا شنیدم اومدم..حالا اجازه بده تا لشکر یزید رو باافرادم آتش بزنم)امام میفرماین(نه زعفر شمااونها رو میبینین ولی اونها شمارو نمیبینن..از مروت و مردانگی به دوره)..زعفر میگه(خودمونو ظاهر میکنیم شمشیرو سپرامونو میندازیم با چنگ و دندون تیکه پارشون میکنیم)...امام میفرماین(نه زعفر...من با خدامعامله کردم و خواست خدا داره اجرا میشه..ولی وفای شما جن و پری از وفای ادمها بیشتره)...زعفر برمیگرده..قصر خودش ..مادرش میبیندش میگه(زعفرپسرم جشن عروسیتو چرا رها کردی؟چرا داری گریه میکنی؟)زعفر جریان رو میگه...مادرش گریه وزاری میکنه و به سروصورت خودش میزنه میگه (برگرد و به پسر علی علیه سلام کمک کن حتی اگه به قیمت جهنمی شدنت بخاطر نافرمانی از دستور امام تموم بشه من اون دنیا جواب فاطمه زهرا رو چی بدم)اینبار زعفرو افرادش با مادرش برمیگردن کربلا ولی دیگه دیرشده بوده چون زعفر سرمبارک امام و یاران باوفاشو روی نیزه میبینه و....چی بگم خدا....میره خدمت امام سجاد علیه سلام و اجازه جهاد میخاد...امام سجادعلیه سلام میفرماین(زعفر ...وقت جهاد الان نیست ...الان خودتو افرادت درلباس غیب کنار شترها باشین و نزارین بچه ها از روی شترها بیفتن)....روایت داریم بارها لشکریان کثافت یزیدملعون خواستن بچه ها و اهل بیت امام رو از روی شترها بندازن ولی هیچکدوم اونا از روی شتر نیفتادن....خوب...من شنیدم زعفر حدود ده دوازده سال پیش به رحمت خدا رفته...روحش شاد...میگن...اون هرشب برای امام حسین عزاداری و گریه میکرده...جوری که دیگه به جای اشک از چشماش خون میومده....کاش مام یه کم ازین اجنه یاد بگیریم....خودمو میگم البته...و...ایستاده بود همچنان خیره در خورشید ..پادشاهی که هیچ قلمرویی نداشت.....هانی هستم................مرسی


ادامه مطلب

چهار شنبه 22 مهر 1394برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

فقط بخاطر مولا2

هر آنچه در زمین و آسمانهاست مالکش خداستعلیست بر همه عالم کلید باب نجات

به بابای فاطمه..پیغمبر خدا..صلوات...

عیدغدیرخم بر زمین و آسمانها مبارک...

جمعه 10 مهر 1394برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

شترهای پرنده

      مارا از شیطان نجات بده

سلام صاحابه زمین و آسمونا....خیلی برام سخته برات توضیح بدم...این چند مدت خیلی عذاب کشیدم ...از کسایی که اصلا هنوزم باورم نمیشه که همونان که یه روزایی برام بهترین بودن...تهمت شنیدم...توهین شنیدم...تحقیرکشیدم...آبرو که حرفشو نزن...میدونی خدا؟...اصلنش یه حرفایی شنیدم که روم نمیشه بهت بگم...خودت بهتر از همه میدونی...به قول فاز بالاها قضاوت شدم...یک متهم در برابر ده قاضی..حالا ده تا شاید کمتر ....قبول دارم بد حرف زدم...ولی خودت که بهتر میدونی...نمی تونم بیشتر مواقع خودمو کنترل کنم...یه کاری میکنم که اونلحظه به نظرم بهترین کاره ولی دو لحظه بعد میبینم تر زدم سلطنتی...میدونی خدا؟...همش سعی میکنم یه جورایی همه چی رو درست کنم...ولی انگار دارم با دیوار حرف میزنم...هیچی نمیفهمن...میفهمن ولی نمی فهمن...اصلا خدا توی ثابت کردن وجود خارجی داشتن خودم موندم....خودت که یادته یه بار یه دوستی بهم گفت..(تو یه برنامه کامپیوتری هستی که داری با من حرف میزنی)آخه من به اینا چی بگم؟...هان؟...اصلا من هنو بعضی چیزای جدول ضرب یادم میره.....عزیزی یه بار بهم گفت(تو یه موجود فضایی هستی که داری روی من تحقیق به عمل میاری)منم دمشو گرفتم یه کوچولو سربسرش گذاشتم..ولی آخه خداجون کجای من شبیه قورباقس....بهرحال...تا حالاکه هوای مارو داشتی ای ول داری....ازین به بعدشو دیگه من نمیکشم...خودت مثل همیشه یه کاریش بکن........زت زیاد..........هانی هستم......................مرسی

سه شنبه 13 مرداد 1394برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

فقط بخاطر مولا


سلام...میگن امروز روز شهادت مولاست....باشه...ولی بنظر من تمام ایمان ...کاملترین مرد...قرآن ناطق...هیچوقت نمیمیره...اون هنوز داره آدمای بد رو میفرسته جهنم....هنوز مواظب آدمای خوبه....هنوز به یتیمها سر میزنه....هنوز و همیشه............هانی هستم.................مرسی...

چهار شنبه 17 تير 1394برچسب:,

|
 


به سراغ من اگرمی آییدبا دف و چنگ بیایید..باکف و سوت بیایید..اصلا با طبل بیایید..بگذاریدترک بردارد..بگذاریدکه ویرانه شود..اصلا بگذاریدکه نابود شود چینیه نازک تنهاییه من...اینجابابقیه جاها فرق میکنه..برای همه شما جاهست..همه همه همه شما....و..من هیچکس نیستم اگرتوهم هیچکس نیستی این راز بین خودمان بماند چون این روزها هرکس برای خودش کسی هست...هانی هانتد شاهزاده تاریکی
hanihaunted12@yahoo.com

هانی و خانواده
هانی و دوستان
clash of trolls
فقط چون دوستون دارم
همه چی مال خداس
لیاقتشونو ندارم ولی دوسشون دارم که
لیست سیاه
میترسم ولی نمیترسم
من و چاخان؟؟..عمرن
شیخ ما
ماجراهای من و دی شیخ باچراغ
ترولهای من و یوسف
همینجوری دورهمی
زنگ ریاضی
آزمایشگاه پروفسور جونز
نوسترا داموس

 

هانی

 


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان پسران زیبا(هانی هانتد ضدحالترین پسر فرهنگ شهر و آدرس hanihaunted.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
ردیاب ارزان ماشین
جلو پنجره جک جی 5

 

 

Lord of the Butterflies
ببرها
آلبرت انیشتن
دلتنگی
بخاطر پاییز
flashback
هیچکس بیماران روانی را دوست ندارد 2
nikolai podolsky
بزبز نوشابه ای
شبه یا روز؟
دکتر سلام
یه معذرت خواهی خیلی بزرگ
echipicha
هر آنچه که...
چوپان خوابالو
سیگار نکشید
خوب یا خب..مسئله اینست
گاومیش
سونامی 2
سامورایی ها

 

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی


Alternative content